توجیه معاد جسمانی

چون حقیقت انسان به نفس او است ، با آنکه بدن شهید آسیب می بیند ، او هم چنان زنده است : (و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله اموتا بل احیاء عند ربهم یرزقون)(آل عمران / 169).

راه عدالت غیر از راه تساوی است . در عدالت سهم هر بخش به اقتضای همان بخش داده می شود . رویکرد عادلانه درباره نفس و بدن این است که ترکیب بدن و نفس حقیقی باشد ؛ نه اعتباری ، در این ترکیب هر دو بخش نقش یکسان نداشته باشد ، مقومیت شیئیت انسان به بدن او نیست ؛ بلکه نفس اوست ؛ و لکن تا هنگامی که انسان در دنیا زندگی می کند ، بدن در شیئیت او سهیم است هنگامی که آدمی رخت بر می بندد نفس باقی است . البته جریان برزخ با صحنه قیامت متفاوت است .

تاکید مکرر و مستمر صدرالمتالهین (ره) بر اینکه در طرف ماده ، ابهام است و در طرف صورت ، تعین است ، به این دلیل است که در ترکب بدن و نفس ، جزء مادی ؛ یعنی بدن با ابهام خود حضور دارد ، به گونه ای که اگر بدنی از دست برود ، نفس با بدنی دیگر خواهد بود ، در ترکیب حقیقی نفس با بدن ، بدن معین دخیل نیست ، به همین دلیل انسان در طول عمر چندین بار سلولهای بدن آن عوض می شود ؛ و گاهی با جراحی برخی از اعضای جدید به آن پیوند زده می یابد ، به همین دلیل عضوی که به بدن زنده پیوند می خورد ، بعد از پیوستن در نجاست و طهارت حکم همان بدن را پیدا می کند و در قیامت نیز بدن انسان در حقیقت انسان دخیل است ، همان گونه که در دنیا دخیل است . نفس در هر موطن که باشد بدن خود را در تسخیر خود به همراه دارد ، در قبر ، در برزخ و در قیامت ، حقیقت انسان به فصل اخیر و به صورت اوست و صورت او بدون بدن نیست . ترکیب صورت با بدن ترکیب حقیقی است و در این ترکیب صورت و بدن سهم مساوی و یکسان ندارند ؛ بلکه نفس اصل و بدن فرع آن است و اصل و فرع بودن نفس و بدن ، مختص به دنیا نیست .

رحیق مختوم/آیت الله جوادی آملی/نشر اسرء/چاپ دوم 1394/ج 13/ص 209

 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها